مهدویت
علائم حتمی ظهور قائم (عج)
نویسنده:زهرا نوروستا
به کمک :سمیه عبدالله زاده ،مطهره خیری و رقیه ستاری و فاطمه احد زاده
ظهوریکی ازحقایقی است که به طورحتم به وقوع خواهد پیوست وجهانیان چشم انتظار آن هستند ازاین رو به برسی علائم آن خواهیم پرداخت،که این علائم به دودسته ی ،علائم حتمی وغیرحتمی تقسیم میشود.
دراین فصل به موضوع بسیارمهم واساسی علائم حتمی ظهورپرداخته خواهد شد ونکات مهم موروبحث قرار خواهد گرفت.
علائم حتمی ظهورپنج مورد است،ازجمله:
الف.صیحه ی آسمانی
ب.خروج سفیانی
ج.فرو رفتگی درسرزمین بیداء
د.خروج یمانی
ه.کشته شدن نفس ذکیه ،که به هر کدام جداگانه پرداخته خواهد شد.
حتمی بودن این نشانه ها را ،احادیث و روایات تصدیق کرده اند ،همانطور که در این روایت عمربن حنظله از امام صادق (ع) روایت کرده اند که فرمود:
خَمسٌ قَبلَ قِیامِ القَائِم علیه السَلام مِنَ العَامَات : الصَیحَة والسفیانیُّ والخَسفُ بِالبیداء وخُروج الیَمانِی وَقَتلُ النَفسِ الزَکِیَةِ؛
«پس از قیام حضرت قائم علیه السلام پنج نشانه است :ندای آسمانی ،سفیانی وفرورفتن در سرزمین بیداء وخروج یمانی وکشته شدن نفس ذکیه .(اهل سنت نیز چنین روایتی را درکتب بزرگان خود دارند)»
1.«صیحه ی آسمانی »
صیحه ی آسمانی یکی از علائم حتمی است ،که ائمه ی معصوم (ع)آن را تصدیق کرده وبه آن پرداخته اند.امام صادق (ع)درمورد این صیحه ی آسمانی می فرمایند:
«سالی که صیحه ی آسمانی شنیده می شود قبل از آن در ماه رجب نشانه ای دیده خواهد شد.سوال شدآن نشانه ها چیست؟فرمود:سیمایی درقرص ماه دیده می شود وکف دست روشنی درفضا ظاهر میشود.»
درجای دیگرنیز میفرمایند:
«صورت وسینه ای درقرص خورشید برای همگان ظاهر میشود.[1]»
امیرمومنان علی (ع)درمورد این ندای آسمانی چنین میفرمایند:
«آنگاه امور مردم هرگز اصلاح نمی شودوهرگز نمی تواننددراطراف یک محور گرد آیند،تاهنگامی که منادی از آسمان بانگ برآورد:به سوی فلانی بشتابید واز او دور نشوید.سپس کف دستی درآسمان ظاهرشود وبه سوی اواشاره می کند.»[2]
به شهادت روایات موجود زمان وقوع این صیحه درشب جمعه ،بعد از نماز صبح ،بیست وسوم ماه مبارک رمضان است ،که درلحظات آخر روز بیست وسوم صدای گریه ی ابلیس بلند میشود،ومردم را به پیوستن به لشکر سفیانی فرا می خواند.
درروایت بلند بالایی که ابن عقده ازامام باقر (ع)نقل می کند:
«ندای آسمانی جز در ماه مبارک رمضان نخواهد بود.که ماه رمضان ماه خداست وآن بانگ جبرئیل است که به سوی حق فرا میخواند….ندای آسمانی درماه رمضان ودر شب جمعه،شب بیست وسوم ماه رمضان است.هرگز درمورد آن دچار شک وتردید نشوید وگوش فرا دهید واطاعت کنید ودر پایان روزصدای ابلیس لعین بلندمیشود که میگوید:فلانی مظلوم کشته شد.این بانگ نابهنگام گروهی را به شک می اندازد وگروه کثیری باشک وتردید وارد آتش میشوند.نشانه ی بانگ جبرئیل این است که بانام قائم (عج) ونام پدرش ندامیکند .دختران پرده نشین نیز باشنیدن آن خوشحال می شوند وپدران وبرادرانشان راتشویق می کنند که خروج کنند.»[3]
ازحضرت ابی جعفر(ع)نقل می کنند که فرمود:«هرگاه دیدید که آتشی عظیم از جانب مشرق روشن شد و عمر آن سه روز ادامه پیدا کرد،منتظرفرج آل محمد باشید،البته اگر خداوند حکیم ومقتدر بخواهد. صیحه ی آسمانی حتماَ درماه رمضان است ،زیرا ماه رمضان ماه خداوند است واین صیحه هم صدای جبرئیل (ع)است که از طرف خداوند برای مردم فرستاده میشود. منادی از آسمان حضرت قائم را به اسم صدا می کند؛پس هرکسی که در مشرق ومغرب زمین است این صدا را می شنود وبه جهت ترسناک بودن این صدا ،آنکه درخواب است بیدار می شود وهرکه ایستاده است ،می نشیند وآن کسی که نشسته است ،برمی خیزد وسرپا می ایستد.خداوند رحمت کند کسی که آن صدا را بشنود وعبرت بگیرد وعملاَ این صدا را جواب بگوید ،برای اینکه این صدا ،صدای جبرئیل روح الامین است.»[4]
امام جعفر صادق(ع)فرمودند:«صدای آسمانی درشب بیست وسوم ماه رمضان خواهد بود. برای شما تردیدی پیدا نشود،بشنوید واطاعت کنید ودر آخر روز ابلیس ملعون فریاد میزند: ای مردم !آگاه باشید که فلانی مظلوم کشته شده است.برای اینکه مردم در شک بیفتند وگرفتار اشتباه بشوند چه بسا اشخاصی که درآن روز به خاطر شنیدن این صداسرگردان ودر آتش غضب خداوند سرنگون خواهند شد. پس وقتی که درماه رمضان صدا را شنیدید درآن شک نکنید وبدانید آن صدای جبرئیل است وعلامت حقانیت آن صدا این است که حضرت قائم (عج)را به نام پدرش ذکر می کند .این صدا چنان فرا گیر استکه حتی دختران پرده نشین نیز آن را می شنوند وپدر وبرادر خود را ترغیب می کنند که از منزل بیرون بروند.»[5]
فضل بن شاذان از ابی حمزه ثمالی چنین نقل می کند:
به امام باقر(ع) عرض کردم:«خروج سفیانی حتمی است ؟فرمودند:آری،صیحه آسمانی نیز از علائم حتمی است ،طلوع خورشیدازمغرب حتمی است،اختلاف بین بنی عباس در رابطه باحکومت حتمی است،کشته شدن نفس ذکیه حتمی است،قیام قائم آل محمد حتمی است .
عرض کردم:ندای آسمانی چگونه است؟فرمودند:اول صبح منادی از آسمان ندا می کند که حق باعلی (ع) وشیعیان اوست.آخروقت همان روز منادی فریاد می زند که حق باعثمان وپیروان اوست.ازشنیدن صدای دوم اهل باطل درشک می افتند.»[6]
ازحدیث آخرکه متعلق به امام باقر(ع)است می توان دریافت،ندای دوم خطاب به انسان های سست عنصر وباطل است آنها این ندا را لبیک گفته وبه سپاه کفر که سپاه سفیانی لعین است می پیوندند .ازاین حدیث برداشت دیگری هم میتوان کرد؛که افراد سپاه کفر این دعوت شیطان را دلیلی برای عملکرد خودقرارمی دهند وبا سفیانی همکاری خواهند کردواگر کسی با آنها دربا ره ی کارشان مخالفت کند ،آنها دیگران رانیزتحقیرمی کنند وخود را برتر وگروه حق وحقیقت جو می دانند. پس همانا این ندا آزمایشی برای تک تک مردم جهان است وباطن انسان هارا آشکار وموضع همگان را مشخص می کند.
زراره می گوید،از حضرت باقر(ع)پرسیدم:آیا ندای آسمانی حق است ؟
فرمودند:آری به خدا قسم ،حق است و به صورتی است که تمام مردم به زبان خودشان این ندا را می شنوند.
پس در اینجا دریافت می کنیم که تمام جهانیان این پیام را دریافت میکنند و هیچ بهانه ای برای شانه خالی کردن ندارند.
2.«سفیانی»
همانطور که گذشت قسمتی ازعلائم ظهور حتمی وقسمتی غیر حتمی است.آنطور که از روایات صحیح برمی آید خروج سفیانی هم یکی از علائم حتمی ومحقق شونده خواهد بود. بسیار مهم است که درمورد این گذینه از نشانه ها برسی وتحقیق کنیم ؛چراکه در زمان عمل به وظایف آگاهی نکته اصلی خواهد بود ودلیلی برای شانه خالی کردن نخواهد بود.
درروایتی از زرارة بن اعین نقل شده است که:
« درخدمت حضرت باقر بودیم ،سخن ازحضرت قائم(عج)به میان آمد.عرض کردم:امیدوارم ظهورقائم (عج)بسیار نزدیک باشد بدون اینکه نیازی به سفیانی داشته باشد. فرمودند:به خدا نه این چنین است ؛خروج سفیانی باید پیش از ظهور باشد.»[7]
الف.«نسب وشخصیت سفیانی»
میان حدیث شناسان اتفاق نظر وجود دارد که سفیانی یک عرب از تبار ابوسفیان است. درحقیقت جد مادری او هندجگرخوار و جد پدری اوابوسفیان خواهد بود. درنتیجه از اخلاق ، شعونات وخصایص آنها به ارث خواهد برد.
امیرمومنان علی (ع) درباره ی این شخص می فرمایند:
« پسر خورنده ی جگر ها از بیا بان خشک بیرون می آید واو مردی است میانه بالا وبزرگ سر وآبله رو . زمانی که اورا می بینی به گمانت او اعور (دوبین) است. نامش عثمان ونام پدرش عتبه می باشد. او از فرزندان ابوسفیان است هرگاه به سرزمینی میرسد که هموار ودارای آب صاف است آنجا استقرار میگیرد.»
ازآنجاکه درتاریخ آمده است ابوسفیان دارای پنج پسر من جمله: معاویه ،یزید ، عنبسه،عتبه وحنظله بوده است.روایات در مورد این که سفیانی پسر کدامیک می باشد متفاوت است؛مثلا دربعضی روایات سفیانی را پسر عنبسه بن ابوسفیان میدانند وبعضی دیگراورا اولاد عتبه بن ابوسفیان خوانده اند. دراین مورد نیز سخنی ازامام علی (ع) وجود دارد که در نامه ای خطاب به معاویه به روشنی اورا از دودمان خبیث معاویه معرفی کرده است.
امام صادق (ع) درتوصیف سفیانی فرمودند:
«اوسرخ موی زاغ چشم و زرد روی است.مردی است بزرگ سر وچهار شانه که سیمای خشن دارد و رویش آثار آبله است و چون اورا ببینی کورش پنداری ولی اوکور نیست ، بلکه وجود نقطه ای سپید درچشمش اورا این گونه جلوه می دهد .اوپلید ترین مخلوق روی زمین است که لحظه ای خدا را نپرستیده ومکه ومدینه را ندیده است.»
امام صادق (ع)درجای دیگر نیز میفرمایند:
«اگر سفیانی را ببینی اورا پلید ترین مردمان میابی که چهره ای گلگون،چشمانی کبود وموهایی زرد دارد وبانگ می زند،خدایا اول انتقام وانگهی آتش. او به قدری خبیث است که همسرو ومادر وبچه هایش را زنده به گور می کند تا مخفیگاه اورا به کسی نگویند.»[8]
حدیثی را ابن ابی زینب نعمانی روایت می کند که طی آن حسن بن جهم از ثامن الائمه سوال می کنند:
«خدایتان توفیق دهاد!مردمان گویند سفیانی پس از سقوط عباسیان برخواهد خواست.امام (ع)نیز فرمودند: دروغ می گویند؛اوزمانی بپا خیزد که آنان هنوز برمرکب قدرت سوار اند.»[9]
آری پس این گونه می توان تصمیم گرفت که تنها دستگاه خلافت عباسیان بود که منقرض شد ونه نسل وکنیه آنها وباتوجه به این مطلب که ،هیچ دور از ذهن نمی باشد ،اگرسفیانی ازقبیله ی خود بپا خیزد وبرای کسب قدرت و به دست آوردن خلافت عرب خون ریزی های وحشت ناکی رابه وجود آورد وبعد از آن به جنگ با سرورمان مهدی(ع)تلاش کند.
درنسخه ی خطی ابن حماد ازمحمد بن جعفرنقل شده است که:
« سفیانی از فرزندان خالد پسر یزید،پسرابوسفیان ؛مردی است باسری درشت وچهره ای آبله گون درچشمش نقطه ای سفید پیدا است .اوازناحیه ای ازشهر دمشق که وادی یابس (دره ی خشک)نامیده می شود باهفت نفر که یکی از آنها درفشی پیچیده باخود دارد خروج می کند.»[10]
ب.«یاران و رقیبان سفیانی»
ابی هریره ازپیامبرگرامی اسلام(ص) روایت می کنند که :
«مردی از شام به نام سفیانی خروج می کندوتمام افرادی که از اومتابعت می کنند ازطایفه ی کلب هستند.پس کشتار می کنند،حتی شکم زن ها را می درندوبچه هارا می کشند. آنگاه طایفه ی قیس با اوجنگ می کنند وهمگی کشته می شوند وکسی که بتواند مقاومت کند نمی ماند.»[11]
حذیفه ازپیامبر(ص)نقل می کند:«چه روز بدی است روز کلب .حذیفه عرض کرد:یارسول الله !چگونه می شودبا آنها جنگید وحال آنکه آنهامسلمان اند؟پیامبرفرمود:اینها در آن روز مرتدهستندوگمان می کنند مشروبات الکلی حلال است ونماز نمی خوانند. [12]»
جابرجعفی وقتی از امام باقر(ع) درمورد سفیانی سوال می کند،امام درپاسخ می فرمایند:
«چگونه ممکن است سفیانی بدون شیصبانی خروج کند،شیصبانی از سرزمین کوفه خروج می کندو مانند آب حرکت می کند وکسان شما را می کشد.چون اوخروج کند منتظر خروج سفیانی باشید وبه دنبال آن منتظر ظهور مهدی(عج) باشید.»[13]
درکتاب یوم الخالص نوشته ی کامل سلیمان ،احتمال به این رفته است که شیصبانی نام رمزی ،یکی ازحاکمان مزدور عراق باشد که درحق مردم شیعه بدرفتاری می کند.
البته دراین مورد احتمال دومی هم وجود دارد آن هم این که ،گمان می رودشیصبانی همان «عوف سلمی» باشد؛چنانکه درحدیثی ازامام زین العابدین(ع) آمده است که فرمود :پیش از خروج آن حضرت ،مردی به نام عوف سلمی در سرزمین الجزیره خروج می کند.او درتکریت ماوی می گزیند ودرمسجد دمشق به قتل می رسد .آنگاه شعیب بن صالح از سمر قند خروج می کند ودر پس آن ، خروج سفیانی از وادی یابس واقع می گردد.او از فرزندان عتبه بن ابی سفیان است .هنگامی که ابی سفیان ظاهر می شود مهدی پنهان می گردد وبعد از آن خروج می کند.
چند سطری از یاران سفیانی گفته شد ،لیکن خوب است بدانیم که سفیانی دارای
رقبایی هم است ،که البته درآخرهم خود اوست که آنان را تارومار می کند وگوی سبقت را از آنان می رباید.
از امام باقر (ع)آمده است که می فرمایند:
«درآن سال درتمام سرزمینهای ناحیه مغرب اختلاف بسیار خواهد بود .نخستین زمینی که ویران می شود شام است،هواداران درفش های سه گانه،طرفداران اصهب، لشگریان اقبع وسپاه سفیانی بایکدیگر اختلاف می کنند.»
امام باقر(ع) همچنین فرمودند:
«از نشانه های ظهور فرو رفتن یک آ بادی به نام جابیه از روستا های شام و فرود آمدن ترکان درجزیره و رومی ها در رمله است .درگیری های زیادی در این هنگام درسراسر زمین رخ می دهند تااینکه شام ویران می گردد.»
اینگونه متوجه می شویم که اقبع«کسی که نقاط سیاه وسفیدبرچهره دارد»از رقیب خود اصهب «زرد چهره»جلو تر وسابقه دار تر است ؛زیرا اینگونه از احادیث برمی آید که ،اصهب قیامش را خارج از پایتخت آغاز میکند وبرای چیرگی ودست یافتن آن تلاش می کند اما شکست می خورد.اقبع نیز قدرتمند اصلی است، که به اندازه ای هم پیروز می شود ،درحالیکه هیچ کدام تابه آخر پیروز اصلی نخواهند بود. سفیانی فرصت طلب هم، همین که وضع آنها را می بیند دست به اقدام می زند واز خارج پایتخت شروع به یورش می کند وآنها را تارومار می کند.خوب است بدانید که در روایات اصهب را باصفت (علج)که معمولاَ صفت کفار است معرفی کرده است پس احتمال می رود اویک غیر مسلمان است.
در روایتی نیز آمده که« وقتی آن کافر ،اصهب ،قیام کند و اقامت در پایتخت یامرکز بر اودشوار شود طولی نمی کشد که اوکشته می شود وآنگاه ترکان فرمانروای آن حکومت می گردند.» از آنجایی که ترکان ،همان روس ها هستند،پس می توان گفت که اصهب یک روسی است وبرای منافع آنان تلاش می کند.
درگیری به گونه ای دراین منطقه افزایش میابد که هردو گروه نیروهارا به آنجا اعزام میکنند وجنگی بزرگ درمی گیرد. درروایت بالا آمد که( ترکان فرمانروای آن حکومت می گردند )چنانکه اگراین روایت صحیح باشد،اقبع که طرفدار غرب است از خود سستی نشان داده ،ضعیف می شود ودر آخر ترکان اند که مدتی برآنان پیروز می شوند.[14]
ج.«جنگ ها وجنایات سفیانی»
عیسی بن اعین نیز ازحضرت صادق نقل می کند که ،ایشان فرمودند:
«خروج سفیانی از حتمیّات است (باید واقع شود)وتمام مدت خروجش بیش ازپانزده ماه نخواهد بود؛ که شش ماه آنرا می جنگد وچون برپنج ایالت فرمانروایی پیداکرد، نه ماه بدون یک روز زیادتر حکومت می کند.»
گفته شده است که پنج ایالت عبارتند از :دمشق، فلستین ، اردن، حمص و حلب است.
جناب سدیر از امام ششم ماشیعیان حدیثی را روایت می کنند که حضرت فرمودند:
«ای سدیر!درخانه ی خودت قرار بگیر ومانند فرش منزل باش وساکت بمان تاوقتی که سفیانی خروج می کند.به مجرّدرسیدن خبرخروج سفیانی فوراً به سوی(مهدی ما)حرکت کن اگرچه باپای پیاده باشد.»
عرض کردم:آیا پیش از این جریان نشانه ای هست که دلیل برتحقق خروج سفیانی باشد؟
فرمودند:آری و با سه انگشت اشاره به شام فرمودند وتوضیح دادند که سه پرچم به اهتزاز در می آید:1.پرچم حسینیه 2.پرچم امویه 3.پرچم قیسیّه
«درهمین اثنا سفیانی خروج می کند وپیروان هرسه پرچم را مانند محصولات زراعی درو می کند وبه کشتاری دست می زند که مانند آن را هیچگاه ندیده ای. »[15]
احادیث وروایات درمورد پلیدی ودیوسرستی ونفس سرکش سفیانی اتفاق نظر دارند.لکن درروایتی که هم شیعیان وهم اهل تسنن به آن اتفاق نظر دارند آمده است که:«سفیانی بدترین فرمانروا است، دانشمندان واهل فضل را می کشد ونابود می سازد واز آنها برای رسیدن به مقاصد خود یاری می خواهد؛ هرکس سرباز زند او را به قتل می رساند.»
درجایی نیز از ارطاة نقل شده است که گفت:
«سفیانی در مدّت شش ماه کسانی را که نافرمانی وی کنند،با ارّه آنها را سر می برد ودر دیگهایی می پزد.»
ابن ابی عباس روایت می کند که گفت:«سفیانی خروج می کند ودست به کشتار می زند ؛حتی شکم زنان را می درد واطفال را دردیگ های بزرگ می جوشاند.»[16]
حذیفه گفت:«سرانجام کار به جایی می رسد که زنها در مسجد جامع دمشق حرکت می کنند و محافلی تشکیل می دهند، درحالی که سفیانی در محراب نشسته است بعضی از زنان در دامن اومی نشینند. درموقع یک نفربلند می شود وفریاد می زند:ای مردم این همل حرام است.!مگر کافر شده اید؟به امر سفیانی گردنش را می زنند وهرکس که متابعت از این شخص بکند او را می کشند. پس در این موقع منادی در آسمان فریاد می زند:ای مردم روی زمین خداوند، به زنذگی ستمگران خاتمه داد ومنافقان وپیروان آنها از بین رفتند. خداوند برای شما فرمانروایی از آل محمد(ص)معین فرموده که درمکه است، بشتابید واز دستور هایش پیروی کنید ونامش مهدی است.»
د.«جنگ قرقیسیا»
با استناد براحادیث وروایات مرتیط با سفیانی ، جنگ قرقیسیا در مرزهای ترکیه، عراق ،سوریه شکل خواهد گرفت ؛ اما جای بسی تامل است که این جنگ خارج از روال دیگر جنگ های سفیانی است ،زیرا نه سفیانی آن را آغاز می کند ونه او آن را خاتمه می دهد.
لکن هدف اصلی سفیانی از حمله به عراق تسلط به آن دیار وایجاد دیوار مقاومتی در برابر ایرانیان زمینه ساز ظهور به نظر می رسد؛چرا که آنان از راه عراق به طرف سوریه وقدس پیش می روند.
ولی در مسیر عراق اتفاق جالبی رخ می نماید که نتیجه ی آن نبرد قرقیسیا می شود ؛ آن هم نمایان شدن گنجینه ای در مجرای فرات ویا در نز دیکی آن است. وقتی مردم از این گنجینه باخبر می شوند به سمت آن می شتابند تا آن را از آن خود کنند ، پس با یکدیگر می جنگند ودرنتیجه ی این خونریزی بیش از صدهزار تن جان می بازندودر آخر نیز کسی به آن دست پیدا نمی کند،لکن همگی منصرف می شوند.
آنگونه که در کتاب المعجم البلدان گفته شده است ،قرقیسیا درنزدیکی مدخل نهر خابور،در رود فرات است. امروزه نیز خرابه های آن نزدیک شهر «دیروز» سوریه قرار دارد واتفاقاً نزدیک مرز های سوریه وعراق وتقریباً نزدیک مرز سوریه وترکیه می با شد.
از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود:«همانا خداوند درقرقیسیا سفره ی پر از طعامی دارد که سروش آسمانی از آن خبرمی دهد وندا می کند ای پرندگان آسمان وای درند گان زمین،بشتابید برای سیر شدن از گوشت تن ستمگران.»
از این حدیث میتوان اینگونه برداشت کرد که نبرد قرقیسیا از مقدرات الهی برای ضعیف تر شدن بیش از پیش ظالمان است .از این رو وقتی سفیانی وارد عراق شود وبخواهد با ایرانیان بجنگد قسمتی از سپاهش را نخواهد داشت زیرا در قرقیسیا به حلاکت رسیده اند.
درآن طرف ماجرا نیزحضرت قائم(عج) با ترکان (روس ها)می جنگند وبا درنظر داشتن این که ترکان نیز درنبرد قرقیسیا بوده اند،پس حضرت راحت تر میتواند یک سپاه از جان افتاده ونصف نیمه را از پای در آورد.
3.«خسف بیداء»
کلمه ی «خسف» از لحاظ لغوی به معنای پنهان شدن ،فرو رفتن است که براثر زلزله ،سیل ،طوفان و یا … اتفاق می افتد.
بیداء نیز نام سرزمینی است که در میان مکه و مدینه قرار دارد وخسف بیداء هم یکی از نشان های حتمی ظهور است که بلا مانع اتفاق خواهد افتاد.
خسف بیداء یکی از حتمیات است که احادیث وروایات نیز آن را تصدیق کرده است وبر آن صحّه گذاشته اند.در این قسمت نیز به چند نمونه از این احادیث خواهیم پرداخت .
پیامبر گرامی اسلام(ص)فرمودند:
«هرگاه سودان برای دست یافتن به عرب حرکت کرد و در سرزمین اردن ،دریک موقع سفیانی قیام می کند ودرحالی که سیصدو شصت هزار سوار دراختیار از هست،می آید تا به شهر شام می رسد و دربین راه تمام شهر ها با او بیعت می کنند، از جمله سی هزار تن از طایفه ی کلب با او بیعت می نمایند.پس سفیانی لشگری به عراق می فرستد ودر زوراء(ظاهراً بغداد باشد) صدهزارتن از جمعیت آن شهر را می کشد. آنگاه از آنجا به سمت کوفه می رود وکوفه را خراب می کند. دراین موقع پرچم هایی از مشرق حرکت می کنند و رهبری آنها را مردی به نام شعیب بن صالح برعهده دارد ؛ که با سفیانی درگیری پیدا می کند واسرای کوفه را نجات می دهد.بعد از این جریان، لشگر دیگری از جانب سفیانی به سمت مدینه حرکت می کند وسه روز آنجا را مورد تعدّی و تجاوز قرار می دهد ، آنگاه به سمت مکّه حرکت می کنند تا اینکه به سرزمین بیداءم می رسند. جبرئیل از طرف خداوند مأموریت پیدا میکند وبا اشاره با زمین تمام این جمعیت را فرو می برد مگر دونفر که خودشان را به سفیانی می رسانند و او را از هلاکت لشگریانش آگاه می سازد.مقارن این وضع،عدّه ای از قریش به قسطنطنینه می گریزند وسفیانی از پادشاه روم می خواهد که آنان را تسلیم وی کند، اوهم این کار را می کند وپناهندگان را تسلیم سفیانی می نماید واو همه ی آنها را در ابتدای شهر دمشق گردن می زند. »[17]
امام باقر (ع) می فرمایند:
«فرمانده ی لشگر سفیانی درزمین بیداء فرود می آید .ناگهان منادی از آسمان ندا می دهد: ای زمین بیداء !دشمنان خداوند را نابود کن. پس زمین شکافته می شود وهمه ی آن جمعیت را فرومی برد مگر سه نفر را که صورت های آنان به عقب برمی گردد واینها از طایفه ی کلب هستند و این آیه درباره آنها نازل شده است[18]:«ای کسانی که ایمان آورده اید! به قرآنی که فرستادیم ایمان آورید که تصدیق کننده ی تورات وانجیل شماست پس ازآن که به رویتان از اثر ظلالت خط بطلان کشیم یا گونه ها را واژگون کنیم.»[19]
4.«خروج یمانی»
یمانی یکی از نشانه های قبل از ظهور قائم (عج) است که دارای مباحث بسیار ظریف ومهمی است .از آنجا که در احادیث نیز بدان پرداخته شده است وآن را از حتمیات دانسته اند پس توجه به آن واجب بوده و باید از زوایای آن باخبر بود.
الف.«ویژگی های یمانی»
برای یمانی نام های مختلفی آورده شده است من جمله:یمانی،نصر ویا منصور آورده شده است.درمورد چنین نام هایی جابربن عبدالله انصاری روایت می کند وعرضه میدارند که:
یمنی ها شتابان آمدند وچون به خدمت آن حضرت رسیدند فرمودند:گروهی هستند که دلهایشان نرم وایمانشان محکم، ومنصور از میان آنان برخیزد با هفتاد هزار سپاه وجانشین مرا وجانشین وصی مرا یاری می کند.بند شمشیر هایش از چرم میباشد .عرض کردند یارسول الله وصی شما کیست ؟فرمود :همان کسی که خداوند به شما دستور داده است ،دست از او برمدارید و فرموده است: «واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا…همگی به ریسمان خداچنگ بزند وپراکنده نشوید»
از این روایت صحیح السند میتوان دریافت که یمنی یک دوست برای ائمه است ویاری کننده ی مهدی موعود خواهد بود وبا احادیثی که آورده خواهد شد اثبات می شود که یمانی وجود دارد .یمانی در حرکت خود قانع نیست و اهداف کوچک وبی ارزش را دنبال نمی کند نگاه او براعماق جهان و پیرامون ظهور ستودنی است وبرگرفته از روح بزرگ و اندیشه ی والای اوست.
یمانی را در متون دیگری با عنوان مستضعفین خوانده اند. آنان کسانی هستند که به راه حق دعوت می کنند؛از این روست که کسانی هم هستند اورا نفرین می کنند واورا دوست ندارند ودلیل آن هم روبه رو کردن مردم با حق است؛ که افراد غیر مسلمان ومخالف دین چنین چیزی را دوست ندارند و همان طور که خصلت چنین افرادی بر همگان آشکار است ،پس مردمانی اند که از انسانیت خارجند و احتمالا یاور دشمنان مستضعفین اند.[20]
در احادیث اهل تشیّع بسیار در مورد یمانی موعود که زمینه ساز ظهور خواهد بود سخن به میان آمده است ؛ولی این چنین حدیثی در میان اهل تسنّن وجود ندارد؛اما روایاتی در برخی منابع اهل سنت است که دلالت بر ظاهر شدن شخصی از اهل یمن پس از ظهور قائم (ع) می کند.
ب.«جنبش یمانی»
خروج سه نفر خراسانی،سفیانی،یمانی دریک سال ویک ماه ویک روز است…و درپرچم ها پرچمی هدایت یافته تر از پرچم یمانی نیست وآن پرچم هدایت است چون که شما را به صاحبتان دعوت می کند …
خروج یمانی ،همزمان با سفیانی وخراسانی است که در ماه رجب المرجب اتفاق می افتد ومحل خروج یمانی را در صنعای یمن پیش بینی کرده اند.
روایتی از امام ششم ما شیعیان آورده شده است که ضمن تبیین ارزش خروج یمانی وجایگاه کنش او؛ایشان را به عنوان شکننده ی چشم سفیانی معرفی می کنند که به شرح زیل است:
« سفیانی کجا خواهد بود وحال آنکه شکننده چشم او از صنعای یمن خروج نکرده است.»
ابن حماد از امام باقر (ع) نقل می کند که فرمودند:
ثُمَّ یَسِیرُاِلَیهِم مَنصُورُالیَمانِی مِن صَنعَاءَبِجُنُودِهِ، وَلَدُ فَورَةُ شَدِیدَةٌ…؛
«سپس یمانی پیروز از صنعا با لشگریانش به سوی آنها عزیمت می کند وبرای او جوش وخروش بسیارتندی است.»
امام علی بن موسی الرضا(ع) درمورد خروج یمانی این گونه می فرمایند :
« خروج سفیانی ، یمانی وخراسانی در یک سال ویک ماه ویک روز است وترتیب آنها همچون رشته ی مهره ها پشت سرهم خواهد بود.»
امام صادق(علیه السلام)فرمودند:
« یمانی از یمن باپرچم های سفید خروج می کند.»
امیر المومنین علی (ع) فرمودند:
« لشگری را به مدینه می فرستد…درآن هنگام مهدی [(عج)]وسپید نشانان از مدینه ومکّه میگریزند.»
سطیح کاهن نقل می کند:
« فرمانروایی که مانند پنبه ی سفید است به نام حسن یا حسین از صنعای یمن قیام می کند.»
از روایاتی که درسطورپیش خوانده اید می توان این برداشت را داشت که یمانی دارای نشان ها وپرچم های مخصوص به خود است واین پرچم به رنگ سفید است .
خروج یمانی دارای مراحلی است که ذیلا بدان اشاره می شود.
مرحله ی اول اعلام هم پیمانی وهم عقیدگی وهم بستگی با سید خراسانی است که خود باعث تضعیف روحیه ی سفیانی وسپاه او خواهد شد.
خروج یمانی وسفیانی از آن نظر باهم مشترک است که امیر المومنین (ع)از آن سخن به عمل آورده است .ایشان فرمودند:
« به حقیقت برای آل محمد(ص)در طالقان گنجی است که خداوند آن را هر وقت که بخواهد آشکار می نماید:[آنان] راهیانی به سوی حق [اند]که به دین خدا فرا می خوانند.»
مرحله ی دوم دعوت تمامی جهانیان به صورت عمومی به سوی مذهب راستین شیعه است.این خود اتمام حجتی نیز خواهد بودکه هر کسی جبهه ی خود راتایین کند ودیگر بهانه ای برای بهانه جویان نباشد .
امام صادق (علیه السلام) از حضرت رسول(ص)روایت می کنند که :
«هنگامی که یمانی قیام کرد به سوی او برخیز وبرهیچ مسلمانی جایز نیست که با او به مقابله برخیزد زیرا هرکس چنان کند از اهل دوزخ باشد زیرا او به حق و راهی مستقیم فرا می خواند .»
دراینجا منظور از دعوت به حق وراه مستقیم همان امامت وراه حضرت مهدی(عج) است .چراکه در همان حال سفیانی ملعون درحال نابودی اسلام، تمام وجود دین را وارونه به جهانیان می آموزد؛پس نیاز به یک زمینه ساز فوری برای حضرت(عج) دیده می شود که آن یمانی موعود است.
مرحله ی سوم از خروج یمانی پیوستن او به حضرت قائم (عج) است.یمانی بعد از تکاپو های بسیار به سمت حجاز حرکت می کند. وقتی خبربه او می رسد که امام زمان (ع) ظهور کرده اند برای یاری ایشان به همراه یاران خودبه سوی ایشان رهسپار می شوند و از تمام قوای خود کمک می گیرد که برادری خود را بیش از پیش ثابت کند. وقتی به مقصدشان مدینه می رسند در کنار آن بزرگوار قرار می گیرند تا سپاه کفر را نابود کنند.
یمانی دوستی خود را با آل علی(ع) ودوستداران آنان وجهاد گران در راه خدا ثابت کرده است وهیچ شکی در آن نیست.
مرحله ی چهارمازهمراهی ایشان با امام خود ؛حرکتشان از مدینه است.زمانی که سفیانی لعین اهانت می کند ومی خواهد به امام زمان(عج)صدمه بزند وایشان را ازبین ببرند؛تصمیم براین می شود که به سمت مکه هجرت کنند تا با قوایی عظیم تر و نیروهایی مجهز تر برای به درک واسل کردن سفیانی عزم خروجی دوباره کنند.
جناب ارطاة رئایت می کنند:سپس مهدی ومنصور از مدینه درحال فرار خارج می شوند وسفیانی گروهی را برای گرفتن آن دو می فرستد.پس هنگامی که مهدی ومنصور به مکّه رسیدند،لشگریان سفیانی دربیداء فرود می آیند ودر زمین فرو می روند.سپس مهدی (ع) خارج می شود تا اینکه از مدینه عبور کند.
حتی در این مواقع بسیار دشوار که تمام جناح ها نیز مشخص شده اند باز هم معجزه ای از جانب ایزد دانا راهنمای ما می شود ،که چشمان خواب آلود جهان را بار دیگر متوجه مهدی (عج) و هدف بر حق او می کند واتمام حجتی دیگر برای بی جرأتان خواهد بود که دیگر دلیلی برای ترس خود پیدا نکنند.
مرحله ی پنجم از قیام ،همانا نتیجه ی نهایی و فرجام کار خواهد بود.سفیانی ملعون بدون در نظر گرفتن خداوند منان به سوی امام مظلوم مان حمله ورمی شود؛اما امام زمان (عج) ویمانی موعود وحتی یاران دیگر ازتمام جان مایه گذاشته وعاشقانه در راه ولایت وامامت وخدای خود،سفیانی را با خاک یکسان می کنند.
درهیچ جایی بیان نشده است که یمانی شکستی داشته باشد ودر برابر سفیانی مغلوب شده باشد؛ این در حالی است که خداوند در قرآن مجید وعده پیروزی قوم حق را می دهد واین قوم ،جز قوم اهل بیت (ع) وفرزندان آنان نخواهد بود.
امام جعفر صادق (ع) در این مورد می فرمایند که:
«سفیانی باهر کسی که با اودرگیر شود،چیره می شود مگر یمانی…سپس یمانی را هدف قرار می دهد.پس یمانی برای دفع شرّ او به پا می خیزد وسفیانی درجنگ های فراوان ودرگیری های سخت شکست می خورد ویمانی او را دنبال می کند.»
در مورد پایان قیام یمانی و شکست آن ویا این که ایشان پس از رشادت های بسیار حضرت قائم (عج) را می تواند زیارت کند یا خیر؛ حدیث ویا روایتی در دست نیست ویا اگر وجود دارد اعتبار کافی ندارد،پس درمورد اتمام این جنبش نظری نمی توان داد ونمی توان گفت که پس از پیروزی قائم(عج) چه جایگاهی خواهد داشت.
5.«کشته شدن نفس ذکیه»
نشانه ی دیگر از نشانه های ظهورکه قبل از ظهورقائم(عج)واقع می شود کشته شدن نفس ذکیه است.این اتقاق بسیار مهیب در منابع گوناگون استنباد های مختلفی پذیرفته است ؛مثلاً در یکی از منابع زمان وقوع این اتفاق را قبل از زمان ظهور قائم(عج) معرفی کرده است و در دیگر منبعی آن را پس از قیام قائم (عج) معرفی کرده است.
اختلاف دیگری که در این مورد دیده شده است در مورد قاتل آن وحتی مکان قتل ایشان است.بعضی قاتل آن را خود مردم می دانند ،وبعضی دیگر طایفه ی بنی فلان (بنی عباس)می دانند.در مورد مکان به قتل رسیدن نیز، گروهی آن را پشت کوفه و گروه دیگر که اتفاقاً تواتر آن بیشتر بوده است در بین رکن ومقام دانسته اند.
اختلاف دیگری که در مورد جزئیات آن وجود دارد در مورد نسب اوست ،که بعضی آن را حسنی ودیگران نیز او را حسینی خوانده اند. البته در این مورد که ایشان سیّد واز اولاد پیغمبر(ص) باشند شکی نیست وتمام اشخاص آن را قبول دارند.
در روایات نفس ذکیه را با عنوان “غلام” نیز آورده اند؛واین ممکن است که ایشان در جوانی به شهادت برسند.
امام باقر (ع) درمورد این بحث می فرمایند:
«نفس ذکیه از تبار امام حسین(ع)است ونامش محمد ونام پدرش حسن است از کشته شدن او آسمانیان وزمینیان به خشم می آیند اودر میان رکن ومقام روز25 ذی حجه الحرام کشته می شود ودقیقاً 15روز پس از قتل نفس ذکیه قیام قائم انجام می شود.»
ونیز در جای دیگری نیز ایشان می فرمایند:
«نوجوانی گرانقدر از خاندان پیامبر(ص)میان رکن ومقام کشته می شود ،که نامش “محمد"است ونام پدرش “حسن” او نفس ذکیه است.»[21]
امام صادق (علیه السلام ) در مورد حتمی بودن این اتفاق همان طور که در مباحث گذشته هم ذکر شد حدیثی را بیان می کنند ومی فرمایند:
«کشته شدن نفس ذکیه از علائم حتمی است.»
الف.«زمان ومکان کشته شدن نفس ذکیه»
امیر مومنان علی (ع) می فرمایند:
«خون حرام ،در روز حرام،در سرزمین حرام ، به صورت ناگهانی ریخته می شود،یعنی انسانی بی گناه درماه حرام ذی حجه در مسجد الحرام ترور می شود.»[22]
شیخ مفید از امام صادق (ع)می فرماید:«لیس بین قیام القائم علیه السلام وقتل النفس الزکیه اکثر من خمس عشرة لیلة». «بین قیام قائم علیه السلام وکشته شدن نفس زکیه بیشتر ازپانزده شب فاصله نیست.»[23]
در روایتی از امام صادق(علیه السلام)آمده است:
«فیظهرعند ذلک طاحب امر»؛بعد از کشته شدن نفس ذکیه صاحب امر ظهور می کند.»[24]
شیخ مفید می فرماید:«مماجاءت به الآثارالعلامات لزمان قیام قائم،قال:وقتل نفس زکیه بظهر الکوفه فی سبعین من الصالحین..»؛ «روایتیدرمورد علامات زمان قیام قائم مهدی (علیه السلام)وحوادث ونشانه هایی که قبل از قیام آن حضرت است وارد شده…آن گاه از آن جمله کشته شدن نفس ذکیه در پشت شهر کوفه با هفتاد نفر از صالحین را برمی شمارد…».[25]
مرحوم مجلسی با سندی از امام باقر(ع) نقل می کنند ومی فرمایند:
«یقول القائم علیه السلام لآصحابه:یاقوم! انّ اهل مکة لا یریدوننی،ولکنّی مرسل الیهم لأحتجّ علیهم بما ینبقی لمثی ان یحتجّ علیهم فیدعو رجلاً من اصحابه فیقول له: امضِ ال اهل مکه فقل : یا اهل مکه !انا اهل بیت الرحمة ومعدن الرسالة والخلافة ونحن ذریة محمّد وسلالة النبیین، وانا قد ظلمنا و اضطهدنا وقهرنا وابتز منّا حقّنا منض نبیا الی یومنا هذا ،فنحن نستنصرکم فانصرونا. فاذاتکلم هذا الفتی بهذا الکلام أتو الیه فذبحوه بین الرکن والمقام وهی النفس الزکیه.»؛
«قائم به صحاب خود می فرماید:ای قوم!اهل مکّه مرا نمی خواهند.ولی من کسی رامی فرستم که با آنان احتجاج کنند که مانند من بر آنان احتجاج می نمایند.آنگاه شخصی از اصحابش را می طلبد وبه او می فرماید: به سوی اهل مکّه برو و به آنها بگو: ای اهل مکّه! من فرستاده فلان(مهدی )به سوی شماییم.اومی گویند:ما اهل بیت رحمت ومعدن رسالت وخلافتیم.وما ذریّه ی محمد (ص)وخلاصه انبیاییم.وما کسانی هستیم که مورد ظلم وتعدی وقهر وغلبه واقع شده ایم. کسانی که حقشان از هنگام وفات رسول خدا(ص) تا کنون گرفته شده است.ما از شما طلب یاری داریم واز شما می خواهیم که ما را یاری نمایید. آن شخص بعد از آن که برای اهل مکه این سخنان را بیان می دارد،اورا دستگیر کرده وبین رکن ومقام سر از بدن جدامی کنند.اوست نفس ذکیه.»[26]
وجوانی از آل محمد(ص)که نامش محمد بن حسن -یا نفس ذکیه-است ،بین رکن ومقام کشته شود.[27]
این اتفاقات به نوبه ی خود یک امتحان الهی بوده برای دریافت کارنامه قبولی باید از مال خود ودر درجه بالاتر ازجان خود گذشت .
[1]. نشانه های ظهور ،سادات مدنی،سید علی اصغر،ج1،ص98
[2] همان،ص100.
[3] همان،ص106 .
[4] نشانه های ظهور او،خادمی شیرازی محمد،ج1،ص125 .
[5]. همان،ص126
[6] همان، ص111.
[7] همان ، ص128.
[8] نشانه های ظهور، سادات مدنی سید علی اصغر،ج1،ص50-53.
[9] نشانه های یار وچکامه انتظار، علیزاده مهدی ، ج1، ص50.
[10] عصر ظهور،مترجم:کورانی علی، جلالی عباس،ج1، ص126
[11] نشانه های ظهور او،خادمی شیرازی محمد ،ج1،ص209 .
[12] همان،ص213 .
[13] نشانه های ظهور، سادات مدنی سیّد علی اصغر ،ج1، ص55 .
[14] عصر ظهور، مترجم:کورانی علی،جلالی عباس، ج1، ص110 .
[15] نشانه های ظهور او ،خادمی شیرازی محمد،ج1، ص174 .
[16] عصر ظهور ،کورانی علی ،ج1، ص110 .
[17] نشانه های ظهور او ،خادمی شیرازی محمد ،ج1 ،ص210 .
[18] همان،ص118 .
[19] نساء(92)،47 .
[20] عصر ظهور،کورانی علی،ج1،ص320 .
[21] امام مهدی(عج) از ولادت تا ظهور، ترجمه:کرمی علی، قزوینی سید محمد کاظم،ج1،ص561 .
[22] به دنبال گل نرگس، پیرجلیلی ناصر،ج1،ص81 .
[23] علائم ظهور،رضوانی علی اصغر،ج1،ص58 .
[24] همان،ص61 .
[25] همان .
[26] همان،ص59 .
[27] کمال الدین وتمام النعمه ،شیخ الصدوق،ج1،ص331،ح16 .